امیرحسین ( تحصیلات : لیسانس ، 31 ساله )

در احاديث شنيده ام که از بلندي ارزو بد گفته اند طول امل.
در کلاسهاي موفقيت مي گويند به تجربه مشخص شده است کسانيکه هدفهاي بلند مدت براي خود تعيين کرده اند موفق تر بوده اند تا کسانيکه بي هدف زندگي کرده اند.اين ميشود همان طول امل مثل اينکه من آرزو دارم تا 20سال ديگر خلبان زبده و خبره اي بشوم.
ظاهرا اين آرزوي طولاني از ديد ايمه عليهم السلام مذموم است.
از جنبه ديگر به ما آموخته اند که هميشه مرگ را همراه خود بدانيد.به چيزي دل نبنديد که دل کندن از آن سخت باشد.چرا که دنيا زودگذر وعمر نامعلوم است.
بنده شخصا با اين افکار دچار افسردگي شده ام. اا ياددارم هميشه به اميد فردا نشاط داشته ام:به مدرسه بروم، ددانشگاه قبول شوم، فارغ التحصيل شوم، ازدواج و ...
ولي الان هرروز مترصد مرگ خود يا يکي از نزديکانم هستم. هر گاه در بدنم احساس درد ميکنم نا خوداگاه ذهنمدچار اين افکار ميشود که من دارم ميميرم،من سرطان ميگيرم، عمرم به دنيا نيست. واين توليد خمودگي، اضطراب و افسرگي ميکند.
يا وقتي يکي از نزديکانم دچار بيماري مي شود همين فکر را در مورد او مي کنم. احساس ني کنم بلا ومصيبت دنبال من و خانواده ام مي گردد. هروقت يک خبر خوش مي شنوم مي ترسم. مي گويم نبايد زياد اميدوار باشم. در مجموع زندگي را روشن نمي بينم.
از بس در اطراف خود بلا و مصيبت ميبينم احساس ميکنم به زودي نصيب ما هم مي شود همانطور که دوسال پيش دايي ام به سرطان مبتلاشد ودر جواني مرد.
در حال حاضر خانمم باردار است. اصلا شوق پدر شدن ندارم. در ته ذهنم اصلا اميدي به به دنيا آمدن فرزندم ندارم. فکر ميکنم تمام زحماتي که داريم مي کشيم بيهوده است. خدا مارا امتحان ميکند. و ما بايد صبر پيشه کنيم. احساس ميکنم نبايد اميدوار باشم. چون طبق منطق قبل دنيا براي اميدواري نيست.
مخلص کلام اينکه زندگي را تيره مي بينم و اميدي به آينده آن ندارم. والبته اين برداشت را ديني و برخواسته از آموزه هاي ديني مي داتم.
آيا اين درست است؟


مشاور (hasan najafi)

دوست گرامی در خصوص مشكلي كه مطرح كرديد به چند نكته اشاره مي كنيم: 1. نشانه هايي از قبيل اضطراب، غم، نااميدي، بي لذتي و... در روان شما آنچنان كه توصيف كرده ايد نشانگر افسردگي مزمن و قابل توجهي است. اما علت يا علل اين افسردگي چيست؟ آيا صرفاً همين افكاري است كه پاره اي از آن را براي ما گزارش كرده ايد يا علل ديگري نيز دخيل هستند؟ يافتن علل اين افسردگي نيازمند معاينه دقيق باليني است. از اين رو توصيه مي كنيم در اولين فرصت به يك مشاور مجرب مراجعه كرده و از راهنمايي هايش بهره ببريد. 2. مسلماً يكي از عوامل افسردگي و هر اختلال رواني ديگر، افكارهاي نادرست، منفي و غير واقع بينانه است. امروزه در علم روانشناسي، مهمترين نظريه ي مطرح اين است كه پديده هاي منفيِ زندگي ما را بيمار نمي كند بلكه بيماري هاي ما ريشه در افكار و باورهاي غلط و انديشه هاي نادرست ما دارند. در روايات ائمه از اين مفهوم با عنوان (مرض القلب) نامبرده شده است. آنچنان كه شما توصيف كرده و من مي فهمم برداشت هاي ناقص، نادرست و بي اساس شما از آموزه هاي ديني، يكي از عوامل مهم افسردگي و نااميدي در شماست. شما احاديث را شنيده و احياناً ديده ايد. اما درست فهم نكرده ايد و همين فهم نادرست، شما را به منفي نگري، نااميدي و بي لذتي از نعمت هاي دنيا مبتلا كرده است. آنچه در روايات اهل بيت (عليهم السلام) تحت عنوان طول امل (بلندي آرزو) مطرح شده و نكوهش شده است، بدين معنا نيست كه هر آرزويي مضموم است. بلكه بدين معناست كه آرزوهاي پوچ و بيهوده و بي اساسي كه سعادت و تعالي مادي و معنوي در رسيدن به آنها نيست كاري نكوهيده و ناپسند است و بايد از آن پرهيز كرد. به عنوان مثال كسي كه آرزو دارد بدون هيچ تلاش و كوششي يك شبه ثروتمند شود، يا بدون تكاپو در فلان رشته علمي سرآمد و دانشمند گردد و يا آرزو داشته باشد كه هميشه جوان بماند، يا آرزو داشته باشد كه هميشه در آسايش، رفاه و لذت غرق باشد و هيچگونه گزند، مصيبت يا سختي و دشواري به او نرسد، آرزوهايي كه به صورت عادي دست يافتني نيست و اگر هم باشد سعادت و تعالي براي ما به ارمغان نمي آورد. آرزوهاي دور و دراز و غرق شدن در خيال پردازي كودكانه ما را از واقعيات زندگي دور مي كند و فرصت رشد و تعالي مادي و معنوي كه بستگي به تلاش و كوشش ما دارد را از ما مي ستاند. آرزوهاي ارزشمند كه سعادت و انسانيت ما را تأمين كند، بهترين سكوي پرش به سمت اهداف متعالي و بهترين موتور محرك به سمت شكوفايي است. تا آرزو نباشد حركت نخواهد بود و تا حركت نباشد هدفي محقق نخواهد شد. بنابراين مقصود از آرزوهاي دور و دراز، هر آرزويي نيست. داشتن يك زندگي آرام، پر از معنويت در كنار همسر و فرزندان و مدد گرفتن از يك چنين بستري براي تعالي معنوي و قرب و نزديكي به خداوند، بهترين آرزويي است كه مي توان در سر پروراند. 3. آموزه ديگري كه در امر حيات ديني به آن پرداخته مي شود، مرگ انديشي است كه مفهومي بسيار مهم و قابل توجه است. مرگ مهمترين رويداد زندگي ما پس از تولد است و هرگز نمي شود از آن غافل بود. همان طور كه براي هر رويداد كم اهميتي برنامه ريزي مي كنيم بيش تر و پيش تر بايد براي اين رويداد مهم آماده شده و تداركات لازم را انجام داد. مرگ انديشي به معناي سستي و منتظر مرگ بودن و از هيچ لذتي، لذت نبردن و بيهوده شمردن روزگار و نااميد بودن نيست. بلكه به اين معناست كه هر لحظه بدانيم كه فرصت عمر كوتاه است و بايد از آن بهترين استفاده را برد و براي زندگي ابدي توشه برداشت. به ياد مرگ بودن به معني اين است كه از نعمت هاي دنيا بايد در جهت سعادت ابدي بهره برد اما به آنها دل نبست. نعمت هاي دنيا و خودمان را ابدي در دنيا نپندازيم. وقتي كه خود را جاودان تصور كرديم ديگر تلاشي نخواهيم كرد. وقتي نعمت هاي دنيا را جاودان و هميشگي پنداشتيم از دست دادن آنها برايمان بسيار ناگوار خواهد بود. مرگ انديشي يعني باز كردن حساب بزرگي براي اين اتفاق بزرگ، كوشش براي تحصيل، عمل صالح و تقوا كه بهترين توشه در اين راه است. مرگ انديشي يعني خيرخواهي، يعني محبت، يعني گذشت، يعني ايثار، يعني مهرباني، شهادت، تلاش، كوشش براي روزي حلال و صدها عمل نيك ديگر كه در عين نيك بودن، فرح بخش و لذت آفرين هم هستند. در اين چهارچوب خوردن، خوابيدن، آميزش جنسي و... سعادت آفرين است، اگر هدف از آنها نه صرفاً لذت نفس كه براي آرام كردن او براي اهداف انساني باشد. مسلماً هر تلاش و كوششي كه تنها براي دنيا باشد از بين خواهد رفت. چرا كه دنيا از بين رفتني است. اما اگر براي هدفي جاودان و ابدي باشد، ماندني و ابدي خواهد بود. يكي غذا مي خورد كه تنها شكم خود را پر كند و لذت ببرد، ديگري غذا مي خورد كه كار نيك، دعا و عبادت كند و به بندگان خدا خدمت كند. اين دومي هم لذت زود گذر غذا را مي برد و هم سعادت ابديِ نيتِ پاك و خدايي را، هر چند به آن عبادت و خدمت توفيق نيابد. جهت افزايش دانش و آگاهي خود كتب زير را پيشنهاد مي كنيم: گفتارهاي معنوي، 10 گفتار و 20 گفتار از استاد شهيد مرتضي مطهري كتاب نامه هاي بلوغ و كتاب رشد از علي صفائي حائري موفق و كامياب باشيد. با آرزوی روزگاری سرشار از موفقیت برای شما.